هورادهوراد، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

من هورادم

سفر نوروزی قسمت دوم : بازدید از کارخانه مس سرچشمه

سلام به همه مهربانها بابا جون من بازنشسته کارخانه مس سرچشمه است توی این سفر بابا جون برای همه ما مجوز بازدید از کارخانه را گرفتند و ما خانوادگی رفتیم و کارخانه را دیدیم خیلی عظیم بود و بابا جون در همه قسمتها برایمان توضیح می دادند البته بعضی از قسمتها به دلیل آلودگی هوای سایت یا صدای زیاد من نرفتم ولی بقیه جاها را دیدم فکر کنم من اولین کودکی با این سن بودم که وارد کارخانه شدم چون ورود کودکان به کارخانه ممنوع بود و دوستهای بابا جون لطف کردند اجازه دادند من بروم خیلی جالب بود . ...
23 فروردين 1391

سفر نوروزی

سلام به همه مهربانها روز دوم عید من و مامان و بابا به همراه مامان جون و بابا جون و عمه و عمو با ماشین رفتیم مسافرت کرمان و رفسنجان و سرچشمه هوا خوب بود و به من هم خیلی خوش گذشت فامیل بابا جون را دیدیم و من تجربیات جدید کسب کردم.   ...
22 فروردين 1391

سال نو مبارک

سلام به همه مهربانهایی که به من سر می زنند و سال نو مبارک امیدوارم سالی سرشار از شادی و برکت داشته باشید ، این دومین سال زندگی من است و این دومین عید نوروز من . امسال مامانی شب من را حمام کرد لباس نو پوشاند و خواباند صبح که بیدار شدم دیدم مامان و بابا روی میز کوچولو که قد من برسه سفره چیدن و کلی هم چیزهای جالب سر سفره بود که من همه را بررسی کردم و ریختم بعد شمع روشن کردیم و تلویزیون یک چیزی گفت و مامان و بابا من را بوسیدند و کلی چیزهای خوب گیرم آمد بعد رفتیم منزل مامان جون و بابا جون آنجا هم همه خوشحال بودند همه من را بوسیدند و کلی هم چیزهای خوب گیرم آمد ظهر هم مامان جون سبزی پلو و ماهی درست کرده بود مثل همیشه خوشمزه عصر هم رفتیم عی...
15 فروردين 1391

چهار شنبه سوری

سلام به همه مهربانها شب چهارشنبه سوری من به اتفاق مامان و بابا و همسایه ها یک آتش خوشکل توی زمین کنار خانه درست کردیم و از روش پریدیم کلی هم خوراکی های خوشمزه خوردیم و خیلی خوش گذشت بابایی فانوس هوا کرد که من خیلی دوست داشتم اما از سر کوچه صدای ترقه می آمد که من می ترسیدم. ...
28 اسفند 1390

انواع خواب

سلام به همه مهربانها ببخشید من یک مدتی نبودم آخه حسابی سرم شلوغ بود توی این مدت یک بار سرما خوردم واکسن هم زدم که جمعا یک هفته تب داشتم دیگه از کار خونه و خانه تکانی هم که نگو کمک می کنم در حد تیم ملی جو گیر می شم همه کشو ها و کمد ها را می ریزم بیرون همش دارم مبل هل می دهم و فرش جمع می کنم اگر هم زورم نرسه جیغ می کشم خلاصه حسابی سرم شلوغه این مدت که تب داشتم و پیش مامان و بابا می خوابیدم انواع روشهای خوابیدن را پیاده کردم که عکسهایش را براتون گذاشتم ببینید: انواع روش های خوابیدن پدر و مادر بعد از بچه دارشدن   ...
25 اسفند 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من هورادم می باشد